چگونه دانش آموز خلاق مي شود (1)
چگونه دانش آموز خلاق مي شود (1)
چگونه دانش آموز خلاق مي شود (1)
نويسنده:فاطمه ميرزائي
كودكان امروز، لازم است بزرگسالاني خلاق و مبتكر باشند، زيرا جهان به سرعت در حال تغيير و دگرگوني است و آنان نياز دارند براي رويارويي با مشكلات و فائق آمدن بر آنها خلاقانه فكر و عمل كردن را بياموزند.
بيشتر بزرگسالان هيچگاه فكر نميكنند كه چگونه ميتوانند خلاق و مبتكر شوند، زيرا نه يك رشته هنري خاص را كه منجر به شكوفا شدن استعدادهاي آنها شود، دنبال ميكنند و نه سعي دارند ميان دانستهها و پديدههاي محيطيشان ارتباطي جديد برقرار كنند. در صورتي كه خلاقيت، ابتكار و نوآوري مرحلهاي از رشد عقلي است كه ميتواند منجر به ساخت و ايجاد موقعيتي براي راحتتر زيستن شود. همه ما از حاصل فكر افراد خلاقي كه در گذشته به نحوي از قدرت تخيل، تفكر و برقراري روابط ميان آنها استفاده كردهاند، بهره ميبريم. آنها آنچه را كه نبوده، ولي قابليت بودن را داشته است، ساختهاند.
براي خلاق بودن نيازي به داشتن هوش و ذكاوت بالا نيست. به عبارت ديگر، يك فرد خلاق الزاما فردي باهوش نيست، بلكه تنها با استفاده از تجربه، آزمايش و البته كنجكاوي و بررسی درباره پديدههاي محيطياش قوه خلاقيت و ابتكار خود را متجلي ميسازد.
خلاق بودن به معناي ايجاد تغييراتي در محيط براي كشف ناشناختهها و روابط جديد است. كودكان ذاتاً خلاقاند، به شرط آنكه بتوانيم شرايط و موقعيتي برايشان فراهم آوريم كه سرشار از ايدهها و ابتكارات جالب باشد و آنها بتوانند بدان وسيله استعدادها و مهارتهاي ناشكفته خود را شكوفا سازند و فرصتي براي رشد و پرورش نيروي خلاقانهشان پيدا كنند.
كودكان، تخيلات، ايدهها و افكار خود را به به كار گرفتن روشهاي گوناگون و خاص خود بيان ميكنند. آنها نقاشي، ميكشند داستان مينويسند، نقش بازي ميكنند، يك قطعه موسيقي ميسازند، كاردستي درست ميكنند، و يا مسأله حل ميكند. كودكان براي ارائه كارهاي خلاقانه خود نيازمند ايده و اطلاعات خاصاند كه با تركيب كردن آنها بتوانند قوه ابتكار و نوآوريشان را نمايش دهند. كتاب، بازيهاي گوناگون، لوازم و مواداوليه خام، نوارهاي موسيقي عروسكهاي نمايشي و... همگي ميتوانند انگيزه و عاملي براي احيا و بروز خلاقيت هنري ـ علمي بچهها باشند.
اسباب بازيها و وسايلي كه ساخته فكر بزرگسالانند، هيچگاه نميتواند خلاقيت كودك را برانگيزند.
تجاربي كه كودكان در سالهاي اوليه رشدشان از محيط كسب ميكنند، اندوختهاي براي تفكر خلاقانه آنان به حساب ميآيد، هر قدر اين دانستهها و اطلاعات بيشتر و متنوعتر باشد، پيش زمينه بهتري براي پرورش و بروز خلاقيت در خود ذخيره خواهند كرد.
پاپاليا خلاقيت را در ديدن چيزها با يك نظر نو و غيرمعمولي و ديدن مشكلاتي ميداند كه هيچ كس ديگر وجود آنها را تشخيص نميدهد و سپس ارائه رهيافتهاي جديد، غيرمعمولي و اثر بخش را ذكر ميكند.
موريس دبس معتقد است خلاقيت فرآيندي فكري است كه مربوط به تفكر واگراست كه تحليل را به كار ميبرد و نوآوري را در سطوح مختلف افزايش ميدهد. ارليچ ميگويد: خلاقيت عبارت است از تجديد سازمان تجاربي كه منحصر به فرد بوده و متفاوت از دانستههاي قبلي است. اندرسن خلاقيت را عميقتر كردن، دوباره نگاه كردن و خط زدن اشتباهات معني ميكند و مكنيون معتقد است خلاقيت متضمن پاسخ يا مفهومي نو است، بايد مشكل گشا باشد و متبكرانه صورت گيرد. گيلفورد خلاقيت را مجموعهاي از تواناييها و خصيصهها ميداند كه موجب تفكر خلاق ميشود. به عقيدهي تايلور، خلاقيت شكل دادن به تجربهها در سازمانبنديهاي تازه است. استين خلاقيت را فرآيندي تعريف ميكند كه نتيجه آن كار تازهاي است كه توسط گروهي در يك زمان به عنوان چيزي مفيد و رضايت بخش مقبول واقع ميشود.
مايرووايز برگ عقيده دارند خلاقيت توانايي حل مسايلي است كه فرد قبلا حل آنها را نياموخته باشد. بسياري از افراد هنگامي كه عبارت شخص خلاق را ميشنوند احتمالاً فردي مشهور و خارقالعاده را در نظر دارند كه كارهاي غيرمعمولي و شگفتانگيز و غير مترقبه انجام ميدهد. با اين طرز تفكر خلاقيت فقط در اختيار عده خاصي قرار گرفته و نشان ميدهد كه تعداد بسيار كمي از افراد ميتوانند خلاق باشند، در حالي كه خلاقيت فرد را توصيف نميكند بلكه ايده و توليدش را كه به طرز مناسبي تازگي دارد تعريف ميكند. بدين معني خلاقيت چيزي نيست كه در اختيار گروه خاصي از افراد باشد بلكه يك ظرفيت ذهني است كه همگي افراد نسبت يا درجهاي از آن را در اختيار دارند و با تربيت صحيح ميتوانند آن را شكوفا كنند و به فعليت برسانند.
رابرت استين ميگويد: من بعد از 20 سال تحقيق و بررسي دريافتهام كه همه انسانها از قوه خلاقيت برخوردار هستند و استثنايي وجود ندارد. به عبارت ديگر ميتوان اين گونه نتيجه گرفت كه خلاقيت ذاتي نيست، فقط ممكن است عدهاي از خلاقيت بيشتري برخوردار باشند و بقيه ميتوانند در صورت پرورش مطلوب از خلاقيت مناسب بهرهمند شوند.
2ـ اطلاعات: خلاقيت فعاليتي فكري و در عين حال مبتني بر اطلاعات است. اگر تفكر را عامل يا جريان اصلي خلاقيت بدانيم اطلاعات نيز ماده اوليه يا اساسي آن محسوب ميشود.
3ـ انگيزه: با توجه به نتايج تحقيقات انجام گرفته، معلوم ميشود وقتي انگيزش دروني حفظ شود، خلاقيت نيز حفظ خواهد شد.
4ـ افزايش سرعت واكنش: غني بودن آموزش و پرورش، توسعه اطلاعات و افزايش سرعت واكنش افراد نسبت به انگيزههاي محيطي بركيفيت خلاقيت ميافزايد.
5ـ افزايش حل مساله و تصميمگيري: اگر بتوانيم قدرت تصميمگيري و مهارت حل مساله را به گونهاي تلفيق نماييم به حصول تفكر خلاق كمك نمودهايم و زمينههاي لازم براي پرورش خلاقيت را فراهم آوردهايم.
6ـ اعتماد به نفس و نترسيدن از ابراز عقايد: اگر شخصي از اعتماد به نفس كافي براي ارائه افكار و عقايد به خود برخوردار باشد و از تمسخر و افكار منفي ديگران نهراسد، خلاقيت او افزايش مييابد. قدرت تفكر خلاق از نگاه آدمي به فراسوي تجارب و خارج كردن خود از بنبستها و محدوديتها ريشه ميگيرد و فرد را از حالت خشك و قالبي گذشته به سوي انديشههاي آزاد و ارائه نظريه متفاوت سوق ميدهد.
7ـ مكنيون معتقد است كه اگر چند اصل را رعايت كنيم زمينه براي پرورش خلاقيت را فراهم كردهايم.
اين اصول به شرح زير است:
ـ اظهار نظر كودكان را مورد انتقاد قرار ندهيم يعني آنها را از ارزيابي و قضاوت نترسانيم.
ـ درباره احتمالات و ديدگاه هاي خيالي با دانشآموزان بحث و گفتگو كنيم.
ـ با الگو قرار دادن خودمان، انتقادپذيري و در واقع تحمل ديدگاه هاي ديگران را به دانشآموزان آموزش دهيم.
8ـ محيط مناسب: تجربيات عيني و تعامل با محيط يادگيري در شكوفايي خلاقيت نقش اساسي دارد. محيط غني خانوادگي و نيز غناي محيط اجتماعي به لحاظ فرهنگي از عوامل موثر در خلاقيت كودكان و نوجوانان به شمار ميآيد.
اصولاً استعدادهاي خلاق در محيطهاي مطلوب شكوفا و متبلور ميشوند. بنابراين يكي از الزامات و روشهاي مهم متبلور كردن خلاقيت به وجود آوردن فضاي محرك، مستعد و به طور كلي خلاق است. بدين گونه كه مسئولان بايد به طور مستمر آمادگي شنيدن انديشههاي بديع و نو را داشته باشند.
البته بايد توجه داشت كه عوامل فردي نيز نقش مهمي در بروز خلاقيت دارند، ولي نكته مهم اين است كه سهم محيط بسيار متغيرتر است، يعني راحتتر ميتوان عوامل محيطي را تغيير داد تا ويژگيها و تواناييهاي خود را .
تحقيقات نشان دادهاند عوامل اجتماعي و محيطي نقش اصلي را در كار خلاق ايفا ميكنند.
محققان معتقدند همه انسانها در كودكي از استعداد خلاق برخوردار هستند، ليكن نبود محيط مناسب و بيتوجهي و تقويت نشدن اين توانايي مانع بروز آن ميشود.
ـ انديشه، فكر و تجربيات حاصل از منابع گوناگون را به هم ربط داده، آنها را بررسي و مورد تجزيه و تحليل قرار ميدهند و به خلق آثار جديد ميپردازند.
ـ از طرق معمول به بررسي هر موضوع ميپردازند و به آنچه گذشتگان انجام دادهاند اكتفا نميكنند و نسبت به پيش فرضهاي قبلي گذشتگان ترديد ميكنند.
ـ في البداهه از نيروي ذهني و بينش بيشتري برخوردارند و از آنها كمك ميگيرند و استفاده ميكنند.
ـ در فكر و عمل از انعطاف پذيري بالايي برخوردارند. مطالعاتي كه «بارون» در زمينه شخصيت افراد خلاق انجام داده است نيز نشان ميدهد كه آنها در مقايسه با افراد عادي خوشبينتر و داراي انرژي رواني و جسمي استثنايياند. زندگي آنها بيشتر است و به دنبال تنشاند يا از طريق آزاد شدن آن احساس لذت ميكنند. افراد خلاق، كمتر ضعيف النفس بوده و از مسائل و امور آگاهند. آنان به مسائل بنيادي علاقهمندند و تمايل بسياري به خطر كردن دارند اين خصلت به آنها كمك ميكند تا از شناخت منفي و بيتفاوتي بگذرند و به شناختي فعال برسند.
تورنس در پاسخ به اين پرسش كه ويژگيهاي شخصيتي چه نقشي در خلاقيت ايفا ميكنند، گفته است: شخصيت هم ميتواند خلاقيت را آسان سازد و هم مانع آن شود. ويژگيهايي از قبيل آمادگي براي خطر كردن، كنجكاوي و جستجوگري، استقلال انديشه، پشتكار و پايداري، شهامت، استقلال راي، خودآغازگري، ابتكار، پرسشگري درباره موقعيتهاي معماگونه و درگير شدن با امور دشوار، از جمله ويژگيهاي آسانساز خلاقيت شمرده شدهاند. او ميگويد: هر عملي كه ما براي تشويق اين گونه رفتارها انجام ميدهيم، شخص را در جهت خلاقيت بيشتر سوق ميدهد.
در مقابل ويژگيهاي شخصيتي بالا كه موجب شكوفايي خلاقيت ميشوند، ويژگيهاي ديگري وجود دارند كه از بروز خلاقيت جلوگيري ميكنند.
نظام آموزشي كه علاقهمند به تربيت جامعهاي خلاق و جوشان است از انجام سه كار سخت پرهيز ميكند:
1ـ محدود كردن شاگردان به كتاب درسي و گفته معلم
2ـ استفاده از روشهاي سنتي متكي به تكرار و تقليد در آموزش
3ـ جلوگيري از شك و برخورد عقايد
معلماني كه فقط بر حفظ مطالب تاكيد دارند با دادن اطلاعات صرف به دانش آموز و باز پس گرفتن اطلاعات، علاوه بر از بين بردن خلاقيت كودك به قدرت بيان، استدلال و ابداع او ضربه وارد ميكنند و در نتيجه خلاقيتهاي او يا از بين ميروند و يا كاهش مييابند. مربيان بنا به ضرورت شغلي خود مستقيماً ميتوانند حس طبيعي كودكان را تضعيف کنند و انگيزهها را از بين ببرند و يا با ايجاد جوي مناسب سبب رشد و پرورش اين استعدادها مي شوند.
به طور كلي موانع خلاقيت در محيط مدرسه عبارتند از:
ـ تاكيد زياد برنمره دانشآموز به عنوان ملاك خوب بودن
ـ روش تدريس سنتي و مبتني بر معلم محوري، دانش آموزي كه در اين نوع سيستم تحصيل ميكند مجالي براي بروز استعدادهاي خلاق نمييابد و به تدريج تحرك و پويايي خود را از دست ميدهد.
ـ نبود شناخت در معلم نسبت به خلاقيت: وقتي معلم با خلاقيت و شيوههاي پرورش آنان آشنا نباشد نميتواند دانش آموز خلاق تربيت كند.
- نبود حداقل امكانات لازم براي انجام فعاليتهاي خلاق دانش آموزان: كمبودها تأثير مخرب بر علاقه و انگيزش دانشآموزان دارد.
- اهداف و محتواي كتابهاي درسي: چنانچه در يك نظام آموزش كتاب درسي به عنوان مهمترين منبع تدريس و آموزش مورد استفاده قرار گيرد و در عين حال در ميان اهداف و محتواي آن چيزي به عنوان پرورش خلاقيت منظور نشده باشد، مسلماً دانش آموز آزادي عمل و توانايي لازم را نخواهد داشت.
- بي توجهي به تفاوتهاي فردي دانش آموزان
- نپذيرفتن ايدههاي جديد: براي دانشآموزي كه از تفكر خلاق برخوردار است و ميل به خلق ايدههاي نو دارد بسيار مايوس كننده خواهد بود كه ايدهها و افكارش مورد بيتوجهي معلم و يا دانشآموزان قرار گيرد .
- ارائه تكاليف درسي زياد به دانش آموزان
- استهزاء و تمسخر به خاطر ايده و يا نظر اشتباه
استفاده از سيستم پاداش و تنبيه: علماي تعليم و تربيت بر اين نكته معتقدند كه آموزش مبتني بر خلاقيت پربار تر از آموزش به وسيله اعمال قدرت است. شاگردي كه با به كار بستن حداكثر ظرفيت انگيزش دروني كار ميكند، ديگر نيازي به پاداش و تنبيه ندارد.
- نظارت و مراقبت شديد: دانش آموزي كه دائماً تحت مراقبت و نظارت باشد، فرآيند خلاقيت در او كاهش مييابد و از ترس اينكه مورد نكوهش قرار گيرد، از انجام كار مورد نظرش منصرف خواهد شد.
برخي از روشهايي كه آموزش و پرورش براي پرورش خلاقيت دانشآموزان ميتواند از آنها بهره جويد عبارتند از:
ـ به دانشآموزان بايد فهماند اطلاعات موقتي، غيركامل و غيردقيق تلقي شوند و اينكه هرتجربه در نتيجه مواجهه با اطلاعات ايجاد شده است.
ـ دانشآموزان بايد باور كنند كه ميتوانند در به وجود آوردن اطلاعات سهيم باشند.
ـ دانشآموزان بايد باور كنند كه آنها اجازه سوال و انتقاد دارند. آنها بايد همواره به اظهار داشتن عقايد خويش ولو بر خلاف معلم تشويق شوند و بياموزند كه فقط آن عقيدهاي قابل پذيرفتن است كه مستدل و مستند باشد.
ـ در اغلب آموزشهاي سنتي، فراگيران فقط در معرض مطالب و مهارتهاي ارائه شده از سوي معلم قرار مي گيرند و مطابق برنامه از پيش تعيين شده حتي در جزييات پيش ميروند ولي در آموزش خلاقانه فراگيرنده نقش فعال ايفامي کند و مربي به جز در كليات در جهت اصلي آموزش نقش تعيين كنندهاي ندارد.
ـ دانشآموزان بايد به مجموعهاي غني و ارزنده از اطلاعات دسترسي داشته باشند. تجهيز مدارس به كتابخانهها و پايگاههاي اطلاعاتي ميتواند منابع اين اطلاعات را در اختيار دانشآموزان قرار دهد.
ـ خلاقيت از طريق آزمايش، تجربه و كندوكاو توسعه مييابد. بنابراين زمينهها و كسب تجربه و انجام آزمايش و ايجاد كنجكاوي را بايد براي دانشآموزان فراهم کرد و آن را مورد حمايت قرار داد.
ـ برنامههاي آموزش و محتواي مطالب حتيالامكان بايد در جهت رشد و توسعه فكر واگرا به جاي تفكر همگرا باشند.
ـ شناخت علايق و انگيزههاي عاطفي و غيرعاطفي هر يك از فراگيرندگان براي پيشبرد امر آموزش خلاقيت اساسي و ضروري است، زيرا انگيزه و علاقه نقش مهم و اساسي را در بروز خلاقيت ايفا ميكند.
ـ مباحث و فنون مطرح شده در هر مرحله آموزش بايد كاربردهاي علمي و ملموس در كار و زندگي فرد داشته باشد.
منبع: روزنامه اطلاعات
/خ
بيشتر بزرگسالان هيچگاه فكر نميكنند كه چگونه ميتوانند خلاق و مبتكر شوند، زيرا نه يك رشته هنري خاص را كه منجر به شكوفا شدن استعدادهاي آنها شود، دنبال ميكنند و نه سعي دارند ميان دانستهها و پديدههاي محيطيشان ارتباطي جديد برقرار كنند. در صورتي كه خلاقيت، ابتكار و نوآوري مرحلهاي از رشد عقلي است كه ميتواند منجر به ساخت و ايجاد موقعيتي براي راحتتر زيستن شود. همه ما از حاصل فكر افراد خلاقي كه در گذشته به نحوي از قدرت تخيل، تفكر و برقراري روابط ميان آنها استفاده كردهاند، بهره ميبريم. آنها آنچه را كه نبوده، ولي قابليت بودن را داشته است، ساختهاند.
براي خلاق بودن نيازي به داشتن هوش و ذكاوت بالا نيست. به عبارت ديگر، يك فرد خلاق الزاما فردي باهوش نيست، بلكه تنها با استفاده از تجربه، آزمايش و البته كنجكاوي و بررسی درباره پديدههاي محيطياش قوه خلاقيت و ابتكار خود را متجلي ميسازد.
خلاق بودن به معناي ايجاد تغييراتي در محيط براي كشف ناشناختهها و روابط جديد است. كودكان ذاتاً خلاقاند، به شرط آنكه بتوانيم شرايط و موقعيتي برايشان فراهم آوريم كه سرشار از ايدهها و ابتكارات جالب باشد و آنها بتوانند بدان وسيله استعدادها و مهارتهاي ناشكفته خود را شكوفا سازند و فرصتي براي رشد و پرورش نيروي خلاقانهشان پيدا كنند.
كودكان، تخيلات، ايدهها و افكار خود را به به كار گرفتن روشهاي گوناگون و خاص خود بيان ميكنند. آنها نقاشي، ميكشند داستان مينويسند، نقش بازي ميكنند، يك قطعه موسيقي ميسازند، كاردستي درست ميكنند، و يا مسأله حل ميكند. كودكان براي ارائه كارهاي خلاقانه خود نيازمند ايده و اطلاعات خاصاند كه با تركيب كردن آنها بتوانند قوه ابتكار و نوآوريشان را نمايش دهند. كتاب، بازيهاي گوناگون، لوازم و مواداوليه خام، نوارهاي موسيقي عروسكهاي نمايشي و... همگي ميتوانند انگيزه و عاملي براي احيا و بروز خلاقيت هنري ـ علمي بچهها باشند.
اسباب بازيها و وسايلي كه ساخته فكر بزرگسالانند، هيچگاه نميتواند خلاقيت كودك را برانگيزند.
تجاربي كه كودكان در سالهاي اوليه رشدشان از محيط كسب ميكنند، اندوختهاي براي تفكر خلاقانه آنان به حساب ميآيد، هر قدر اين دانستهها و اطلاعات بيشتر و متنوعتر باشد، پيش زمينه بهتري براي پرورش و بروز خلاقيت در خود ذخيره خواهند كرد.
تعريف خلاقيت
پاپاليا خلاقيت را در ديدن چيزها با يك نظر نو و غيرمعمولي و ديدن مشكلاتي ميداند كه هيچ كس ديگر وجود آنها را تشخيص نميدهد و سپس ارائه رهيافتهاي جديد، غيرمعمولي و اثر بخش را ذكر ميكند.
موريس دبس معتقد است خلاقيت فرآيندي فكري است كه مربوط به تفكر واگراست كه تحليل را به كار ميبرد و نوآوري را در سطوح مختلف افزايش ميدهد. ارليچ ميگويد: خلاقيت عبارت است از تجديد سازمان تجاربي كه منحصر به فرد بوده و متفاوت از دانستههاي قبلي است. اندرسن خلاقيت را عميقتر كردن، دوباره نگاه كردن و خط زدن اشتباهات معني ميكند و مكنيون معتقد است خلاقيت متضمن پاسخ يا مفهومي نو است، بايد مشكل گشا باشد و متبكرانه صورت گيرد. گيلفورد خلاقيت را مجموعهاي از تواناييها و خصيصهها ميداند كه موجب تفكر خلاق ميشود. به عقيدهي تايلور، خلاقيت شكل دادن به تجربهها در سازمانبنديهاي تازه است. استين خلاقيت را فرآيندي تعريف ميكند كه نتيجه آن كار تازهاي است كه توسط گروهي در يك زمان به عنوان چيزي مفيد و رضايت بخش مقبول واقع ميشود.
مايرووايز برگ عقيده دارند خلاقيت توانايي حل مسايلي است كه فرد قبلا حل آنها را نياموخته باشد. بسياري از افراد هنگامي كه عبارت شخص خلاق را ميشنوند احتمالاً فردي مشهور و خارقالعاده را در نظر دارند كه كارهاي غيرمعمولي و شگفتانگيز و غير مترقبه انجام ميدهد. با اين طرز تفكر خلاقيت فقط در اختيار عده خاصي قرار گرفته و نشان ميدهد كه تعداد بسيار كمي از افراد ميتوانند خلاق باشند، در حالي كه خلاقيت فرد را توصيف نميكند بلكه ايده و توليدش را كه به طرز مناسبي تازگي دارد تعريف ميكند. بدين معني خلاقيت چيزي نيست كه در اختيار گروه خاصي از افراد باشد بلكه يك ظرفيت ذهني است كه همگي افراد نسبت يا درجهاي از آن را در اختيار دارند و با تربيت صحيح ميتوانند آن را شكوفا كنند و به فعليت برسانند.
رابرت استين ميگويد: من بعد از 20 سال تحقيق و بررسي دريافتهام كه همه انسانها از قوه خلاقيت برخوردار هستند و استثنايي وجود ندارد. به عبارت ديگر ميتوان اين گونه نتيجه گرفت كه خلاقيت ذاتي نيست، فقط ممكن است عدهاي از خلاقيت بيشتري برخوردار باشند و بقيه ميتوانند در صورت پرورش مطلوب از خلاقيت مناسب بهرهمند شوند.
عوامل موثر بر خلاقيت
2ـ اطلاعات: خلاقيت فعاليتي فكري و در عين حال مبتني بر اطلاعات است. اگر تفكر را عامل يا جريان اصلي خلاقيت بدانيم اطلاعات نيز ماده اوليه يا اساسي آن محسوب ميشود.
3ـ انگيزه: با توجه به نتايج تحقيقات انجام گرفته، معلوم ميشود وقتي انگيزش دروني حفظ شود، خلاقيت نيز حفظ خواهد شد.
4ـ افزايش سرعت واكنش: غني بودن آموزش و پرورش، توسعه اطلاعات و افزايش سرعت واكنش افراد نسبت به انگيزههاي محيطي بركيفيت خلاقيت ميافزايد.
5ـ افزايش حل مساله و تصميمگيري: اگر بتوانيم قدرت تصميمگيري و مهارت حل مساله را به گونهاي تلفيق نماييم به حصول تفكر خلاق كمك نمودهايم و زمينههاي لازم براي پرورش خلاقيت را فراهم آوردهايم.
6ـ اعتماد به نفس و نترسيدن از ابراز عقايد: اگر شخصي از اعتماد به نفس كافي براي ارائه افكار و عقايد به خود برخوردار باشد و از تمسخر و افكار منفي ديگران نهراسد، خلاقيت او افزايش مييابد. قدرت تفكر خلاق از نگاه آدمي به فراسوي تجارب و خارج كردن خود از بنبستها و محدوديتها ريشه ميگيرد و فرد را از حالت خشك و قالبي گذشته به سوي انديشههاي آزاد و ارائه نظريه متفاوت سوق ميدهد.
7ـ مكنيون معتقد است كه اگر چند اصل را رعايت كنيم زمينه براي پرورش خلاقيت را فراهم كردهايم.
اين اصول به شرح زير است:
ـ اظهار نظر كودكان را مورد انتقاد قرار ندهيم يعني آنها را از ارزيابي و قضاوت نترسانيم.
ـ درباره احتمالات و ديدگاه هاي خيالي با دانشآموزان بحث و گفتگو كنيم.
ـ با الگو قرار دادن خودمان، انتقادپذيري و در واقع تحمل ديدگاه هاي ديگران را به دانشآموزان آموزش دهيم.
8ـ محيط مناسب: تجربيات عيني و تعامل با محيط يادگيري در شكوفايي خلاقيت نقش اساسي دارد. محيط غني خانوادگي و نيز غناي محيط اجتماعي به لحاظ فرهنگي از عوامل موثر در خلاقيت كودكان و نوجوانان به شمار ميآيد.
اصولاً استعدادهاي خلاق در محيطهاي مطلوب شكوفا و متبلور ميشوند. بنابراين يكي از الزامات و روشهاي مهم متبلور كردن خلاقيت به وجود آوردن فضاي محرك، مستعد و به طور كلي خلاق است. بدين گونه كه مسئولان بايد به طور مستمر آمادگي شنيدن انديشههاي بديع و نو را داشته باشند.
البته بايد توجه داشت كه عوامل فردي نيز نقش مهمي در بروز خلاقيت دارند، ولي نكته مهم اين است كه سهم محيط بسيار متغيرتر است، يعني راحتتر ميتوان عوامل محيطي را تغيير داد تا ويژگيها و تواناييهاي خود را .
تحقيقات نشان دادهاند عوامل اجتماعي و محيطي نقش اصلي را در كار خلاق ايفا ميكنند.
محققان معتقدند همه انسانها در كودكي از استعداد خلاق برخوردار هستند، ليكن نبود محيط مناسب و بيتوجهي و تقويت نشدن اين توانايي مانع بروز آن ميشود.
ويژگي هاي افراد خلاق
ـ انديشه، فكر و تجربيات حاصل از منابع گوناگون را به هم ربط داده، آنها را بررسي و مورد تجزيه و تحليل قرار ميدهند و به خلق آثار جديد ميپردازند.
ـ از طرق معمول به بررسي هر موضوع ميپردازند و به آنچه گذشتگان انجام دادهاند اكتفا نميكنند و نسبت به پيش فرضهاي قبلي گذشتگان ترديد ميكنند.
ـ في البداهه از نيروي ذهني و بينش بيشتري برخوردارند و از آنها كمك ميگيرند و استفاده ميكنند.
ـ در فكر و عمل از انعطاف پذيري بالايي برخوردارند. مطالعاتي كه «بارون» در زمينه شخصيت افراد خلاق انجام داده است نيز نشان ميدهد كه آنها در مقايسه با افراد عادي خوشبينتر و داراي انرژي رواني و جسمي استثنايياند. زندگي آنها بيشتر است و به دنبال تنشاند يا از طريق آزاد شدن آن احساس لذت ميكنند. افراد خلاق، كمتر ضعيف النفس بوده و از مسائل و امور آگاهند. آنان به مسائل بنيادي علاقهمندند و تمايل بسياري به خطر كردن دارند اين خصلت به آنها كمك ميكند تا از شناخت منفي و بيتفاوتي بگذرند و به شناختي فعال برسند.
تورنس در پاسخ به اين پرسش كه ويژگيهاي شخصيتي چه نقشي در خلاقيت ايفا ميكنند، گفته است: شخصيت هم ميتواند خلاقيت را آسان سازد و هم مانع آن شود. ويژگيهايي از قبيل آمادگي براي خطر كردن، كنجكاوي و جستجوگري، استقلال انديشه، پشتكار و پايداري، شهامت، استقلال راي، خودآغازگري، ابتكار، پرسشگري درباره موقعيتهاي معماگونه و درگير شدن با امور دشوار، از جمله ويژگيهاي آسانساز خلاقيت شمرده شدهاند. او ميگويد: هر عملي كه ما براي تشويق اين گونه رفتارها انجام ميدهيم، شخص را در جهت خلاقيت بيشتر سوق ميدهد.
در مقابل ويژگيهاي شخصيتي بالا كه موجب شكوفايي خلاقيت ميشوند، ويژگيهاي ديگري وجود دارند كه از بروز خلاقيت جلوگيري ميكنند.
موانع بروز خلاقيت
نظام آموزشي كه علاقهمند به تربيت جامعهاي خلاق و جوشان است از انجام سه كار سخت پرهيز ميكند:
1ـ محدود كردن شاگردان به كتاب درسي و گفته معلم
2ـ استفاده از روشهاي سنتي متكي به تكرار و تقليد در آموزش
3ـ جلوگيري از شك و برخورد عقايد
معلماني كه فقط بر حفظ مطالب تاكيد دارند با دادن اطلاعات صرف به دانش آموز و باز پس گرفتن اطلاعات، علاوه بر از بين بردن خلاقيت كودك به قدرت بيان، استدلال و ابداع او ضربه وارد ميكنند و در نتيجه خلاقيتهاي او يا از بين ميروند و يا كاهش مييابند. مربيان بنا به ضرورت شغلي خود مستقيماً ميتوانند حس طبيعي كودكان را تضعيف کنند و انگيزهها را از بين ببرند و يا با ايجاد جوي مناسب سبب رشد و پرورش اين استعدادها مي شوند.
به طور كلي موانع خلاقيت در محيط مدرسه عبارتند از:
ـ تاكيد زياد برنمره دانشآموز به عنوان ملاك خوب بودن
ـ روش تدريس سنتي و مبتني بر معلم محوري، دانش آموزي كه در اين نوع سيستم تحصيل ميكند مجالي براي بروز استعدادهاي خلاق نمييابد و به تدريج تحرك و پويايي خود را از دست ميدهد.
ـ نبود شناخت در معلم نسبت به خلاقيت: وقتي معلم با خلاقيت و شيوههاي پرورش آنان آشنا نباشد نميتواند دانش آموز خلاق تربيت كند.
- نبود حداقل امكانات لازم براي انجام فعاليتهاي خلاق دانش آموزان: كمبودها تأثير مخرب بر علاقه و انگيزش دانشآموزان دارد.
- اهداف و محتواي كتابهاي درسي: چنانچه در يك نظام آموزش كتاب درسي به عنوان مهمترين منبع تدريس و آموزش مورد استفاده قرار گيرد و در عين حال در ميان اهداف و محتواي آن چيزي به عنوان پرورش خلاقيت منظور نشده باشد، مسلماً دانش آموز آزادي عمل و توانايي لازم را نخواهد داشت.
- بي توجهي به تفاوتهاي فردي دانش آموزان
- نپذيرفتن ايدههاي جديد: براي دانشآموزي كه از تفكر خلاق برخوردار است و ميل به خلق ايدههاي نو دارد بسيار مايوس كننده خواهد بود كه ايدهها و افكارش مورد بيتوجهي معلم و يا دانشآموزان قرار گيرد .
- ارائه تكاليف درسي زياد به دانش آموزان
- استهزاء و تمسخر به خاطر ايده و يا نظر اشتباه
استفاده از سيستم پاداش و تنبيه: علماي تعليم و تربيت بر اين نكته معتقدند كه آموزش مبتني بر خلاقيت پربار تر از آموزش به وسيله اعمال قدرت است. شاگردي كه با به كار بستن حداكثر ظرفيت انگيزش دروني كار ميكند، ديگر نيازي به پاداش و تنبيه ندارد.
- نظارت و مراقبت شديد: دانش آموزي كه دائماً تحت مراقبت و نظارت باشد، فرآيند خلاقيت در او كاهش مييابد و از ترس اينكه مورد نكوهش قرار گيرد، از انجام كار مورد نظرش منصرف خواهد شد.
آموزش و پرورش و خلاقيت
برخي از روشهايي كه آموزش و پرورش براي پرورش خلاقيت دانشآموزان ميتواند از آنها بهره جويد عبارتند از:
ـ به دانشآموزان بايد فهماند اطلاعات موقتي، غيركامل و غيردقيق تلقي شوند و اينكه هرتجربه در نتيجه مواجهه با اطلاعات ايجاد شده است.
ـ دانشآموزان بايد باور كنند كه ميتوانند در به وجود آوردن اطلاعات سهيم باشند.
ـ دانشآموزان بايد باور كنند كه آنها اجازه سوال و انتقاد دارند. آنها بايد همواره به اظهار داشتن عقايد خويش ولو بر خلاف معلم تشويق شوند و بياموزند كه فقط آن عقيدهاي قابل پذيرفتن است كه مستدل و مستند باشد.
ـ در اغلب آموزشهاي سنتي، فراگيران فقط در معرض مطالب و مهارتهاي ارائه شده از سوي معلم قرار مي گيرند و مطابق برنامه از پيش تعيين شده حتي در جزييات پيش ميروند ولي در آموزش خلاقانه فراگيرنده نقش فعال ايفامي کند و مربي به جز در كليات در جهت اصلي آموزش نقش تعيين كنندهاي ندارد.
ـ دانشآموزان بايد به مجموعهاي غني و ارزنده از اطلاعات دسترسي داشته باشند. تجهيز مدارس به كتابخانهها و پايگاههاي اطلاعاتي ميتواند منابع اين اطلاعات را در اختيار دانشآموزان قرار دهد.
ـ خلاقيت از طريق آزمايش، تجربه و كندوكاو توسعه مييابد. بنابراين زمينهها و كسب تجربه و انجام آزمايش و ايجاد كنجكاوي را بايد براي دانشآموزان فراهم کرد و آن را مورد حمايت قرار داد.
ـ برنامههاي آموزش و محتواي مطالب حتيالامكان بايد در جهت رشد و توسعه فكر واگرا به جاي تفكر همگرا باشند.
ـ شناخت علايق و انگيزههاي عاطفي و غيرعاطفي هر يك از فراگيرندگان براي پيشبرد امر آموزش خلاقيت اساسي و ضروري است، زيرا انگيزه و علاقه نقش مهم و اساسي را در بروز خلاقيت ايفا ميكند.
ـ مباحث و فنون مطرح شده در هر مرحله آموزش بايد كاربردهاي علمي و ملموس در كار و زندگي فرد داشته باشد.
منبع: روزنامه اطلاعات
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}